خدایا آن ده که آن به....... هزار دشمنم ار می کنند قصد هلاک گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک مرا امید وصال تو زنده می دارد و گرنه هر دمم از هجر توست بیم هلاک نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش زمان زمان چو گل ازغم کنم گریبان چاک رود بخواب دو چشم از خیال تو هیهات بود صبور دل اندرفراق تو حا شاک اگر تو زخم زنی به که دیگری مرهم و گر تو زهر دهی به که دیگری تریاک بضرب سیفک قتلی حیاتنا ابدا لان روحی قد طاب ان یکون فداک عنان مپیچ که گر میزنی به شمشیرم سپر کنم سر و دستت ندارم از فتراک تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک به چشم خلق عزیز جهان شود حافظ که بر در تو نهد روی مسکنت بر خاک کلمات کلیدی : |
امروز : چهارشنبه 103 آذر 28 ، 3:53 عصر
بضرب سیفک قتلی حیاتنا ابدا